نه بشر توان تو را گفت نه خدا توان تو را خواند.
در دنیایی که به مکر شیطان سیاه و پر دود بود خداوند دستش را از آستین تو در آورد تا انسان ناز خلق کرده اش را نجات دهد.تو را راهی دنیای ما کرد تا محبت را بشناسانی و نردبانی از نور بسازی تا من وما از تاریکی های وجودمان بر پله هایش قدم بگذاریم و خود را از تاریکی به نور او برسانیم.
چقدر رنج کشیدی تا این نردبان را در جایش درست قرار دهی و خود بر پای آن ایستادی و یک به یک ما را هدایت می کنی و می آموزی چگونه باید بالا رفت و رهایمان نکردی تا از رسیدن ما مطمئن شوی و بعد از رسیدن ما را به خدا سپردی و به خود وانهادی تا در ادامه راه برسیم به آنچه خود می خواهیم و خود را شایسته اش می دانیم.
گفتی آنچه گفتنی است و تکرار می کنی برای من که به خودمشغولم و در پی دل مشغولیهای خود هرلحظه راه را گم می کنم.
چگونه می توان اینهمه بزرگواری و عشق را سپاس گفت و قدر دانست.
امروز دنیایم روشن و زیباست ،تنها به نور هادی او که تو باشی و به محبت یکی از محبوبینش که تو باشی.
همیشه سلامت ،استوار و مستدام باشی .
www.c60.ir